هفتمی ها

هفتمی ها

درباره ی درس های کلاس هفتم
هفتمی ها

هفتمی ها

درباره ی درس های کلاس هفتم

سجع

 سجع:

-
به آهنگ بر خاسته از کلمات پایانی دو جمله یا بیشتر گفته می شود . 
مثال:
توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال ( حال و سال مسجع )
سجع موسیقی درونی (لفظی ) و تاثیر کلام را افزایش می دهد
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون // نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
گردون ، افسون ، و یاران واژه های سجع متوازی اند که موسیقایی ترین نوع سجع است
سجع بیشتر در نثر به کار می رود اما گاهی در شعر نیز کاربرد دارد.
هنگام تنگ دستی در عیش کوش و مستی // کاین کیمیای هستی ، قارون کند گدا را
تنگ دستی ، مستی ، هستی واژه های سجع هستند.

روش تسجیع 
تسجیع، یکی از روش هایی است که با اعمال آن، در سطح دو یا چند کلمه (یک جمله) یا در سطح دو یا چند جمله (کلام) موسیقی و هماهنگی به وجود می آید و یا موسیقی کلام افزونی می یابد. 
مدار بحث تسجیع، در نکته ی تساوی یا عدم تساوی هجاها و همسانی یا عدم همسانی آخرین واک اصلی کلمه (رَوی) است. بحث سجع، کلی تر از قافیه است. علاوه بر این اصطلاح قافیه را فقط در مورد اواخر ابیات شعر به کار می برند؛ حال آن که سجع در نثر و در حشو شعر هم واقع می شود. 
الف - روش تسجیع در سطح کلمه 
حدود : حداقل دو کلمه و حداکثر چند کلمه در یک جمله. 
به مصادیق تسجیع در سطح کلمه، سجع می گویند. سجع بر سه گونه است: 
1) سجع متوازی  2) سجع مطرف 3) سجع متوازن


سجع متوازی 
و آن با تغییر دادن صامت (تمام حروف به جز آ- ای- او- اَ- اِ- اُ ) نخستین در کلمات یک هجایی حاصل می شود (بقیه ی واک های هجا تغییر نمی کند): مانند: بار
bār کار kār و یا تغییر نخستین صامت هجای قافیه (یعنی هجایی که دربر دارنده حرف رَوی باشد) در کلمات چند هجایی است .
be-rast برست / be-bast ببست / e- kast شکست
نکته: تساوی هجای کلمات سجع از نظر عدد و کمیت (کوتاهی و بلندی ) اجباری است: 
مرفوعه
Marfu?e / موضوعه Mawzu?e
پس فرق سجع متوازی از نظر ساختار با قافیه این است که در قافیه فقط صحت هجای قافیه شرط است و تساوی هجاهای کلمات قافیه شرط نیست؛ حال آنکه در سجع متوازی تساوی همه هجاهای کلمات مسجع از نظر عدد و کمیت نیز شرط است. مثلاً قافیه کردن شکست و ببست درست است اما اطلاق سجع متوازی به آنها صحیح نیست. 
تبصره1: اگر کلمه چند هجایی باشد می توان در هجای قافیه، صامت نخستین را تغییر نداد: پرواز / آواز. در این صورت گاهی در هجا یا هجاهای ماقبل هجای قافیه، نخستین صامت را تغییر می دهند: 
شمایل
a-ma-yel / قبایل a-bā-yelע
تبصره2: واضح است که هجای نخستین دو کلمه می توانند کاملاً همسان باشند و فقط صامت نخستین ِ هجای دوم متفاوت باشد مثل، گلنار/ گلبار. گاهی ممکن است در وسط یکی از این کلمات یک مصوت کوتاه
e (کسره اضافه) آمده باشد. 
در این صورت به آن محلق ِ به سجع متوازی می گوئیم (زیرا تساوی هجاها به هم می خورد):
ای جویبار راستی از جوی یارماستی بر سینه ها سیناستی بر جان هایی جانفزا
مولانا
تبصره3: همان طور که در علم قافیه گفته شده است، گاهی به ضرورت، همسانی صامت ماقبل آخر (حرف قید) در هجای
CVCC رعایت نمی شود: 
حسن
hosn / یمن yomn ، ورد vard / کند kand، درست do-rost / درشت do-rot
همچون اسکندری به یمن لقا همچون پیغمبری به حسن خصال 
(رشید وطواط)
از زمین گویی بر آوردند گنج شایگان در چمن گویی پراکندند درّ شاهوار 
(امیر معزی) 
تبصره 4: در کتب سنتی از دو مورد بدیعی به نام های جناس مضارع و لاحق یادکرده اند که از نظر ساختار، همین سجع متوازی است. در این کتاب ها بین خالی و حالی یا سراب و شراب جناس مضارع است، زیرا صامت های آغازین آنها که از نظر نقطه با یکدیگر فرق دارند قریب المخرجند (یعنی محل تولید صدای آنها در داخل دهان، دو جای مختلف است). مثلاً بین زحمت و رحمت جناس لاحق است، زیرا صامت نخستین آنها که از نظر نقطه با هم فرق دارند بعید المخرجند.
و ز آنجا رخت بربستند حالی زگل ها سبزه را کردند خالی 
(خسرو و شیرین نظامی)
پیداست که ذهن به اختلاف نقطه توجه نخواهد کرد؛ بلکه آن چه توجه را جلب می کند هماهنگی بین این کلمات است. باری بدیع نیز مانند عروض و قافیه از علوم مسموعات و موسیقی است نه مکتوبات و نقاشی. 
در بحث جناس مضارع و لاحق تکیه بر قریب المخرج بودن یا نبودن صامت های نخستین است، اما این بحث غالباً با بحث نقطه دار بودن حروف در هم می آمیزد. 
در کتب سنتی گفته اند که اگر بین دو کلمه فقط اختلاف نقطه باشد مثل : خط/ حظ، بساط/ نشاط، پیکر/ بتگر (اختلاف نقطه در حروف اول و دوم) یا: بتاختم/ بباختم (حرف دوم)، یا: بار/ باز (حرف آخر) یا: درست / درشت (حرف سوم ) به آنها جناس خط یا جناس تصحیف و مصحّف گویند. 
این موارد هم که در آنها اختلاف در هیئت املایی دیده می شود غالباً جزو سجع متوازی هستند، یعنی ارزش هنری آنها در هماهنگ بودن آنهاست(حوزه مسموعات) نه در اختلاف نقطه (مکتوبات). هنگامی که سعدی می گوید:
مرا بوسه جانا به تصحیف ده که درویش را بوسه از توشه به 
خود به اختلاف نقطه در بین بوسه و توشه راهنمائی کرده است و گرنه ذهن فقط هماهنگی بین بوسه و توشه را درمی یابد. 
این گونه مسائل از آنجا پیدا شده که در رسم الخط قدیم بسیاری از حروف از قبیل ب، پ، ج، چ، س، ش ... را از نظر نقطه یکسان می نوشتند و خواننده از روی قرائن، حروف بی نقطه یا کم نقطه را باز می خواند. امروزه که مساله تصحیف منتفی است و اشتباه در همجنس پنداری حروف و کلمات از نظر نقطه پیش نمی آید، این اسم های متعدد نیز بی مورد به نظر می رسد و بهتر است این مثال ها را سجع متوازی و سجع متوازن بخوانیم.
تبصره 5: اگر دو سجع متوازی در جمله ای در کنار هم قرار گیرند صنعت ازدواج به وجود می آید:
اگر رفیق ِ شفیقی درست پیمان باش (حافظ) 
به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق (سعدی) 
شبی و شمعی و جمعی چه خوش بود تا روز نظر به روی تو کوری چشم اعدا را
(سعدی)