هفتمی ها

هفتمی ها

درباره ی درس های کلاس هفتم
هفتمی ها

هفتمی ها

درباره ی درس های کلاس هفتم

معنی چند واژه و اصطلاح (آمپاس ـ ضرس قاطع ـ ان قلت ـ شائبه ـ قمپز ـ مَغلَطه)

آمپاس : از واژه آلمانی Engpass در فارسی وارد شده که به معنای « تنگنا » 

می باشد.مترادف انگلیسی آن Bottleneck می باشد. 


آمپاز ( آمپاس ) :  تلفظ عامیانه کلمه انگلیسی Impasse هست.

Impasse به این معنی است :دشواری،تنگنا،وضعیت بُغرَنج ،حالتی که از آن رهایی 

نباشد.

بنابراین « تو آمپاز ماندن » رو به معنی « در تنگنا قرار گرفتن » می توان تعبیر کرد.


ضرس : (فرهنگ فارسی معین) 

(ض ) [ ع . ] (اِ.) دندان آسیا. ج . اضراس ، ضروس ؛ به ~ قاطع از روی یقین ،

« با کمال اطمینان »


املای صحیح ضرس قاطع :

بعضی به اشتباه می نویسند ( ضرث ـ زرث ـ زرص ـ ... ) قاطع،اما صحیحش

هست : ضرس قاطع

ضرس به تنهایی یعنی دندان آسیا 

« به ضرس قاطع » یعنی « به یقین »



لوقوز (Loghoz) : به معنای «پرادعایی کردن» و تلویحا به معنای «چاخان کردن»


و «خالی بستن» و املای صحیح آن «لغز» و فعل آن «لغز خواندن» است.




قُمپز : به معنای «ادعای پوچ» و معادل لغت های انگلیسی «Boast» و 


«Bullshit» و « قمپز در کردن » به معنای «دعوای دروغین کردن » است.



ان قلت : به معنای «بیان اشکال و ایراد بر مطلب و سخنی » و گاهی به معنی 


« به نوعی گیر دادن » 
است.


 

این واژه،اصطلاحی عامیانه است.این واژه به «فرهنگ واژه یاب» وارد نشده 


است و بنابر شواهد؛ به تازگی به «لغت نامه ی دهخدا» اضافه شده است و 


هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است.


توضیح بیشتر آن که «لُغُز» و «قُمپُز» تلویحا هم معنی است.



   مَغلَطه :

    لغت نامه دهخدا

   مغلطه. [ م َ ل َ طَ / طِ ] (از ع ، اِ) کلامی که مردمان بدان در غلط و اشتباه افتند. 

    (از ناظم الاطباء).

 

فرهنگ فارسی معین

(مَ لَ طِ) [ ع . مغلطة ] (اِ.) سخنی که کسی را به غلط و اشتباه بیندازد.

 

فرهنگ لغت عمید

(اسم) [عربی: مغلطَة، جمع: مغالیط] (maqlate) سخنی که کسی را به غلط و

 اشتباه بیندازد.

 

شائبه : ( اسم ) 1 - ( اسم ) مونث شایب . 2 - ( اسم ) عیب وصمت . 3 - شک گمان
جمع : شوایب ( شوائب ) 


لغت نامه دهخدا : ( شائبه )
حادثه ٔ دوران . (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). هول . (اقرب الموارد).
    آمیختگی . (آنندراج ). آمیزش . (منتهی الارب ). ||
    آمیزش چیز بد در چیز بهتر. (غیاث ). آلودگی . (منتهی الارب ). || 
    عیب . (از اقرب الموارد). ||